دکتر حمید ندیمی، با اینکه چهرهای کاملا جدی دارد اما صمیمیت را میتوان در نگاهش دید. استاد معماری دانشگاه شهید بهشتی است، متولد تهران است، چه سالی؟ نمیدانم. چون اصلاً تمایل نداشت دربارة خودش حرف بزند و زمانی که این سؤالات را از او میپرسیدم باز چهرهاش درهم میرفت که اینها را برای چه میپرسید. در اینترنت هم جزء مقالات علمی نشانی از او نیست. فقط سایت دانشگاه شهید بهشتی اطلاعات مختصری میدهد. مثل اینکه دکتری معماری از انگلستان دارد و استاد درس نظریه و روشهای طراحی است.
بعد از چندین بار پیگیری، قبول کرد چند جزوه درخصوص پرچم ایران در اختیار من بگذارد. وقتی وارد اتاق شدم. جزوة مؤسسة استاندارد در خصوص پرچم را به همراه صفحه کپیشدهای از مجلة پاسدار اسلام در اختیارم گذاشت که یعنی خوب این هم آن چیزهایی که قول داده بودم. چقدر تقلا کردم که سر صحبت باز شود، با این موضوعات که «برای ما نسل سومیها چقدر ضرورت دارد این خاطرات را بشنویم» و اینکه «میخواهم سؤالات متفاوتی بپرسم.» به هر حال دکتر ندیمی، طراح آرم جمهوریاسلامی، قبول کرد، پس از 14 سال از آخرین گفتوگویش، با من به صحبت بنشیند. این سومین باری است که طراح آرم جمهوری اسلامی دربارة اثر ماندگارش حرف میزند. یک بار در 1359 و فردای روزی که آرم به تنفیذ امام خمینی (ره) رسید، گفتوگوی خبری با روزنامة جمهوری اسلامی داشت. سه سال بعد، در مجلة پاسدار اسلام گفتوگوی بسیار مختصری انجام داد و حالا پس از گذر این سالها پذیرفته بود که بار دیگر از احساسات خود درباره آرم جمهوری اسلامی بگوید. ندیمی آرزوی طراحی چنین آرمی را در گذشته میدانست: «قبل از انقلاب در جلسات دکتر شریعتی شرکت میکردم. ایدة چنین کاری را در این جلسات و زمانی که تفسیر سورة حدید مطرح بود به دست آوردم. علاقه داشتم برای جهان اسلام یک نشان درست کنم.» وقتی خاطرات آن دوران را مرور میکرد، اشتیاق عجیبی در چشمانش موج میزد. گویی اینکه تمام آن روزها را از جلو چشم میگذراند و بعد دربارة آنها سخن میگفت: «وقتی حضرت امام (ره) فرمودند که نشان شیر و خورشید باید عوض شود و کشور به نشان جدیدی نیازمند است، به صورت جدی ایدهام را پیگیری کردم و به مرور سیاهمشقهای قبلی پرداختم.»
دولت در آن سالها، پس از صحبت امام (ره) ، مسابقهای عمومی گذاشت که هرکس تمایل دارد طرح و نشان خود را ارسال کند. ندیمی هم نسخهای از طرح خود را برای دفتر نخستوزیری، که برگزارکنندة مسابقه بود، فرستاد. اما طرح او پذیرفته نشد و طرحی که در آن یک مشت گرهکرده به همراه چند ستاره دیده میشد، مورد قبول قرار گرفت. حتی این طرح را بر روی برخی اسکناسها چاپ کردند، ولی در نهایت با آن موافقت نشد. بعد از آن، به چندین طراح معروف سفارش دادند، ولی طرح آنها هم پذیرفته نشد.
«آقای ندیمی، طرح شما در شورای انقلاب تصویب شده و حضرت امام هم آن را تنفیذ کردهاند.» اینها جملاتی است که آقای هاشمیرفسنجانی، پس از تأیید و تنفیذ علامت مخصوص جمهوری اسلامی توسط امام(ره) در 19 اردیبهشت 1359، تلفنی به ندیمی گفت و ادامه داد: «بهتر است خود شما روی طرح کل پرچم هم کارکنید.»
وقتی از احساسش بعد از تلفن هاشمیرفسنجانی پرسیدم، نگاهش را به یکسو خیره کرد و آرام گفت: «ته دلم برای این طرح حقانیتی قائل بودم. بنابراین از تماس آقای هاشمی اصلاً تعجب نکردم. انتظار داشتم چنین اتفاقی بیفتد.» شانههایش را بالا انداخت و بعد گفت: «من که اصلاً اینکاره نبودم. این طرح را باید گرافیستهای بزرگ میکشیدند. کارِ من نیست. این کاری خدایی است، به من ربطی ندارد.»
وقتی میخواستم برای گفتوگو بروم، چند نفر از من خواستند که این سؤال را بپرسم که آیا درست است این آرم برگرفته از آرم گروه خاصی در هندوستان است. حتی عکاس هم که دیر رسیده بود بعد از گفتوگو گفت: «ای کاش زودتر میرسیدم. دوست داشتم این نکته را از او میپرسیدی که آیا ...» پاسخ دکتر ندیمی و حال و هوای او حکایت از چیز دیگری داشت: «هلالهای تعبیهشده در این آرم از نقش مبارکی ریشه میگیرد که حضرت رسول (ص) بارها با شمشیر مبارکشان به عنوان امضا بر روی شنها ترسیم کردهاند. این طرح پنج بخش دارد که نشاندهندة پنج اصل دین است. اصل توحید را در حکم عمود دو ساقة اصلی در میان خود دارد. علاوه بر کلمة الله که در ترکیب اصلی آن دیده میشود، لاالهالاالله نیز در آن مستتر است. تقارنهای این آرم هم نشانة تعادل و توازن است.
بزرگترین و اصلیترین ویژگی این آرم همان بیان کلمة الله است که قالب و محتوا را در خود جای داده است. آرم به صورت کروی طراحی شد تا نشاندهندة پیام جهانی آن باشد.» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «پرچم رسمی ایران به رنگهای سبز و سفید و سرخ با علامت مخصوص جمهوریاسلامی و شعار "اللهاکبر" است.» شورای انقلاب هم خواسته بود دکتر ندیمی که آرم را طراحی کرده پرچم را هم طراحی کند. «خیلی کار سختی بود، چون آقای هاشمی گفت باید شعار اللهاکبر در آن آورده شود، این متن قانون اساسی است. با خودم فکر کردم چه چیزی باید طراحی کرد که آرم را تحتالشعاع قرار ندهد و رقیب آرم نشود. از شعار بودن اللهاکبر، تکرار را اقتباس کردم و یازده اللهاکبر در بالا و یازده اللهاکبر در پایین طراحی شد.»
کمی مکث کرد و ادامه داد: «همهچیز این انقلاب را خدا جور کرد. شما ببینید یازده اللهاکبر تعبیه کردیم که مجموع آنها شد بیستودو تا اللهاکبر، یعنی تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی، 22/11/57، آن هم با شعار اللهاکبر.» کاغذی را جلو کشید و با مداد یک اللهاکبر متفاوت ترسیم کرد، «اللهاکبرِ پرچم اول جور دیگری بود، همان شکلی که در منارهها و مساجد دیده میشود. مثلاً این نقش در مسجد گوهرشاد هم وجود دارد.» بعد زد زیر خنده و گفت: «برخی قشریون از آرم حسینیه ارشاد خوششان نیامد و از دل آن اسم برخی خلفا را درآوردند. نمیدانم کدام شیر پاکخوردهای گفت در اللهاکبر ما عبارت (USA) دیده میشود. بعد قرار شد شکل دیگری را طراحی کنیم، ولی من اولی را بیشتر دوست داشتم.»
وقتی پرسیدم: « آرم شما را که امام خمینی (ره) تنفیذ کردند، به دیدارشان رفتید؟» جوابی داد که متوجه شدم چرا تا امروز هیچ نام و نشانی از دکتر حمید ندیمی نیست: «به انگیزة آرم نرفتم. چند سال بعد به حسینیة جماران رفتم تا ایشان عقد من و همسرم را بخوانند.»
رسیدم: «در آنجا گفتید که طراح آرم جمهوری اسلامی شما هستید؟ در جواب گفت: «نه، ما برای مراسم دیگری رفته بودیم. چه دلیلی داشت که به امام (ره) بگویم آرم جمهوریاسلامی را من طراحی کردهام؟»
برای شکستن سکوتی که بیشتر ناشی از تعجب خودم بود، دنبال سؤال میگشتم. در نهایت پرسیدم: «حادثة خاصی بوده که از دیدن پرچم ایران بیش از اندازه خوشحال شوید؟» ندیمی ابروهایش را درهم کشید، مثل آدمی که داشت به سرعت خاطراتش را مرور میکرد و بعد گفت: «حادثه خاصی به ذهنم نمیرسد. همیشه از دیدن پرچم ایران یک احساس داشتم. برای من هم مثل همة مردم، این پرچم عزیز و مقدس است.»
وقتی خواستم از خودش و احساساتش در مقام خالق پرچم جمهوریاسلامی بیشتر بگوید، فضای گفتوگو به سمت دیگری رفت: «اکراه دارم خودم را به این مسئله سنجاق کنم. هر چیزی که باعث محدود شدن پرچم شود، خیانت است.»
با مطرح کردن نیاز نسل سوم به آشنایی با خاطرات گذشته تلاش کردم کمی از مواضعش کوتاه بیاید و بیشتر درباره خودش بگوید، ولی کوتاه نمیآمد: «از نسل سوم و نسلهای آینده خواهش میکنم بگذارند تخیل مخاطب بیشتر کار کند. همة ما از حافظ تصوری رویایی داریم و با لذت غزلیات او را میخوانیم، چون حافظ در تخیل ماست. اگر میگفتند آقای فلانی که این خصوصیات را دارد همان شخص حافظ است، آیا آن تصور رویایی نمیشکست؟ خواهش میکنم قداست برخی چیزها را مخدوش نکنید. من مدیون این آرم هستم، نه اینکه آرم مدیون من باشد. این پرچم باعث شده که من خیلی از کارها را انجام ندهم.»
صدای در که آمد فهمیدم عکاس مجله چه موقع بدی وارد ماجرا شده است. با احتیاط گفتم: «عکاس مجله است. من گفتم بیاید.» با حرارت بیشتری خطاب به عکاس ادامه داد: «ممنون که تشریف آوردید. شما مهمان من هستید، ولی از من عکس نیندازید. آقا، این پرچم مقدس است. مردم آن را دوست دارند، روی تابوت شهدا میکشند، چرا میخواهید عکس مرا چاپ کنید؟ اگر فردا رفتم ضد انقلاب شدم چه؟ خواهش میکنم ما آدمهای فانی را به مسائل باقی و مقدس وصل نکنید.»
از اینجا، سکوت من و عکاس بود و حرفهای پرشور دکتر ندیمی. حرفهایی که سعی داشت در مقام استاد به ما بفهماند. دوست نداشت وقتی از پیش او میرویم زیر لب غرولند کنیم که ای بابا این چه آدمی بود. دوست داشت ما بفهمیم که چرا اینهمه سال است که هیچ نمیگوید: «خودم را لوس نمیکنم. خواهش میکنم بفهمید که چرا نمیخواهم مطرح شوم. این پرچم متعلق به ملت است، متعلق به اسلام و امام زمان (عج) است.» من که جرئت نکرده بودم ضبطصوت را هم از کیفم بیرون بیاورم تا مبادا از انجام گفتوگو پشیمان شود، بهسرعت کاغذهایم را جمعوجور کردم. ندیمی هنوز با حرارت داشت دلایل سکوت خود را در سالهای اخیر میگفت و من در ذهنم مرور میکردم که فقط بخشی از داستان این پرچم مقدس را فهمیدهام و اصل ماجرا در دل خالق آن مانده است. با اینکه دوست داشتم از جزئیات طراحی آرم و پرچم ایران بیشتر بدانم، نگران این بودم که همین مقدار از ماجرا را هم از دست بدهم. پس با انبوه سؤالات نپرسیده آمادة رفتن شدم. اگر گفتوگو را تمام نمیکردم و میخواستم بیشتر با دکتر صحبت کنم، همان کاری را با من میکرد که چند دقیقه قبل با عکاس کرده بود.
منبع: ماهنامه سپیده دانایی شماره 10