شاید در نظر خیلی ها جامعه ایران باستان جامعه مرد سالار باشد ، ولی هیچگاه چنین نبوده ، در طول تاریخ زنان زیادی به مقام پادشاهی نایل شده اند مانند حشتپسوت ، کلئوپاترا از فراعنه مصر بودند در ایران هم می توان به پوران دخت و آذر می دخت اشاره کرد . در ضمن ایرانیان احترام خاصی نسبت به زنان قائل بوده اند مثلا در زمان جنگ ایرانیان با یونانیان ، خیلی از سواران مهاجم را زنان تشکیل می دادند ، لشکر ایران تنها اجازه داشتند که زنان را اسیر کنند و نباید به آنها هیچ گونه آسیبی می رساندند .
ادامه مطلب ...امپراتورى ایران به دست مادها بنیانگذارى شد و هخامنشىها آن را به اوج شکوهش رساندند. گسترهى آن امپراتورى بیشتر سرزمینهاى خاورمیانه را شامل مىشد و از ساحل غربى دریایى مدیترانه تا مرزهاى هندوستان را در بر مىگرفت.
مادها و هخامنشىها از آریایىها بودند که نیاکانشان از سرزمینهاى سرد شمال به ایران سرازیر شدند و در غرب و جنوب غرب فلات ایران ساکن شدند. آنان بخش مهمى از اندیشههاى فرهنگى، نظامى و سیاسى خود را از ساکنان بومى ایران و تمدنهایى که پیرامون رودهاى دجله و فرات تشکیل شده بود، گرفتند و با پرورش آنچه از دیگران گرفته بودند، یکى از درخشانترین تمدنهاى عصر خود را به پایهگذارى کردند. .....
ادامه مطلب ...سرزمینى که اکنون به نام ایران مشهور است، بخشى از سرزمین پهناورى است که خاستگاه نخستین تمدنها بوده و سالیان دراز پیشرو دیگر تمدنهایى بوده است که در جاهاى دیگر جهان پدید آمده بودند. بیشتر مردم ایران، سرزمینشان را با پیشینهى تمدنى 2500 ساله مىشناسند، حال آنکه پیشینهى تمدنى این سرزمین دستکم به 10 هزار سال پیش مىرسد و تاریخ 2500 ساله فقط به تاریخ امپراتورىهاى بزرگ ایرانى باز مىگردد.
سرزمین ایران با پایان گرفتن دورهى باران در 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد و آغاز عصر خشکى، کمکم براى زندگى انسان مناسب شد و تکاپوى انسان پیش از تاریخ در آن آغاز شد. آثار برجاى مانده از چنین انسانهایى را در سال 1949 میلادى در غار تنگپبده( Pabda )، در کوههاى بختیارى در شمالشرقى شوشتر پیدا کردند. سپس در هزارهى پنجم پیش از میلاد، که با پسروى آب و بارور شدن دشتهاى ایران همراه بود، نخستین سکونتگاههاى بشرى در دشت سیلک، نزدیک کاشان، ساخته شدند.
حدود چهار هزار سال بعد، یعنى در آغاز هزارهى نخست پیش از میلاد، مردمانى آریایىنام از شمال آسیا و از راه قفقاز و ماوراءالنهر به سرزمینى سرازیر شدند که به یاد آنها، ایران نام گرفته است. آنها طى چند قرن در حکم مردمان اصلى سرزمینى درآمدند که پیشتر از وجود مردمانى متمدن بهرهمند بود .به بیان باستانشناس بزرگ فرانسوى، گریشمن، " آنها با زن و بچه و گله وارد شدند و بیشترشان همراه گروه سواران خود، وارد خدمت امیران محلى گردیدند. آنان مردمانى بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدور ] مزدبگیر [ زندگى مىکردند. ایشان سربازانى را تشکیل دادند که مىبایست یک روز جانشین همان امیرانى شوند که خود در خدمت ایشان بودند."(گیرشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهى محمد معین، انتشارات معین، چاپ اول 1383، صفحهی90)
البته، برخى تاریخشناسان بر این باورند که آریایىها از دیرینترین ساکنان سرزمین ایران هستند و نظریهى کوچ آریایىها را نادرست مىدانند. براى مثال، جهانشاه درخشانى با برسى آب و هواى جهان و بررسىهاى دیگرى مانند بررسى متنها کهن ایرانى و بررسىهاى زبانشناختى، چنین نتیجهگیرى کرده است که دستکم بخشى از بومیان آریایى در دوران یخبندان در جنوب ایران و در بستر خلیج فارس زندگى مىکردهاند که البته امروزه پر از آب شده است. به نظر او گرم شدن هوا و پیشروى آب در خلیج فارس این مردمان را ناگزیر کرد به سوى شمال، که آب و هواى خنکترى داشت، کوچ کنند؛ البته، در آغاز به میانرودان و فلسطین که نسبت به فلات ایران گرمتر بودند. به نظر درخشانى، به همین دلیل نام شهرى مانند "اریحا(با پیشینهاى ده هزار ساله) در فلسطین و نام رودهاى دجله و فرات و بسیارى از نامهاى جغرافیایى میانرودان تنها با زبان آریایىها مفهوم پیدا مىکنند.( دانشنامهى کاشان، بخش سوم از کتاب سوم، صفحهى 89 و 90)
به هر حال، در اینجا بنا نداریم به اختلاف نظر تاریخشناسان بپردازیم، بلکه براى آغاز شناختمان از ایرانى فراتر از 2500 سال، چکیدهى پژوهشها و نظرهاى رومن گریشمن را دربارهى دوران پیش از آریایىها از کتاب وى با نام ایران از آغاز تا اسلام، مىآوریم.
انسان غار
1. بررسىهاى زمینشناختى نشان داده است در دورانى که بخش زیادى از خاک اروپا را تودههاى یخ پوشانده بود، فلات ایران دورهى باران را پشت سر مىگذاشت؛ دورهاى که طى آن حتى درههایى را که بر بلندىها قرار داشتند، آب فراگرفته بود.
2. بین 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد، کمکم دورهى خشکى آغاز شد و درپى نظم پیدا کردن جریان رودخانهها، نهشتههاى رسوبى در بستر آنها برجاى ماند و قطعهزمینهایى را به وجود آوردند که بهزودى سر از آب بیرون زدند.
3. در این دوران، انسان پیش از تاریخ از در غارها یا پناهگاههاى سنگى، که سقف آنها را با شاخ و برگ درختان ساخته بود، زندگى مىکرد و با ابزارهاى سنگى به شکار جانوران مىپرداخت. آثار آن انسانها را، از جمله چکش سنگى و تبرى که به چوبدستى شکافدار وصل مىشد، در غار تنگپبده در کوههاى بختیارى پیدا کردهاند.(گریشمن و همکاران، 1949)
4. انسان آن دوران نوعى ظرف سفالى ناهموار را، که بهطور ناقص پخته بود، نیز به کار مىبرد. این ظرفها را زنان مىساختند و کار دیگر آنها، نگهبانى از آتش و گردآورى ریشههاى خوردنى و میوههاى وحشى بود. به نظر مىرسد مشاهدهى چگونگى رشد گیاهان در طبیعت، او را به سوى آغاز کردن کشاورزى در زمینهاى رسوبى رهنمون شد. ......
ادامه مطلب ...سلام و درود . یکی از دوستان گفتند که کورش در 32 سالگی کشته شد پس چه جوری وصیت نامه نوشت . او فقط 28 سال بر مسند پادشاهی ایران و آسیا قرار داشت . و در نهایت در جنگ با سکاها کشته شد .
همسر کورش ملکه ایران و آسیا : کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از - او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید ( به نقل از هرودوت تاریخ نویس یونانی ) . در زمان کورش خشکیهای شناخته شده روی زمین 50 میلیون کیلومتر مربع بوده است . از 148.822 میلیون کیلیومتر مربع کنونی . که از این 50 میلیون کیلومتر مربع تنها 11 میلیون آن جهان متمدن بوده است و بقیه آن وجود مادی نداشته است که کورش شاهنشاه بزرگ ایران زمین موفق شده بوده از این 11 میلیون کیلیومتر مربع جهان متمدن آن زمان 8 میلیون کیلیومتر مربع را از آن ایران کند و خود پادشاهی شود که بر 8 میلیون کیلیومتر مربع حکمرانی میکرد . او پس از 28 سال سلطنت پر افتخار در راه سر افرازی وطتش ایران زمین کشته شد .
معتبرترین سند در باره مرگ کورش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است . طبق گفته های هرودوت : کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است. بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب « ذوالقرنین یا کوروش کبیر » نوشته است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمین سکاها خود بحثی دیگر دارد. بر اثر حمله ی کمبوجیه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پایتخت پریشان شد تا داریوش روی کار آمد و با شورش های داخلی جنگید و همه ی شهرهای مهم یعنی بابل و همدان و پارس و ولایات شمالی و غربی و مصر را آرام کرد. روایتی بس موثر هست که پس از بیست سال که از مرگ کوروش می گذشت به فرمان داریوش ، جنازه ی کوروش را بدینگونه به پارس نقل کردند.
نبش قبر تاریخی اسامی داریوش و کوروش
اگر کوروش و داریوش پادشاه نبودند و ضرورت موقعیتشان ایجاب نمیکرد که در کتیبههای دوره هخامنشی با حالت نهادی و فاعلی از آنها یاد شود، شاید امروز در زبان فارسی نامهای «کوروش» و «داریوش» وجود نداشت و به جای آنها اسامی «داریوم» و «کوریوم» یا «داریو» و «کوریو» داشتیم.
یکی از ویژگی های دستوری زبان فارسی باستان این است که اسم ها نیز صرف می شده اند. همچنان که امروزه ما فعل را صرف می کنیم. به این ترتیب، اگر اسمی در نقش فاعلی / نهادی یا مفعولی یا اضافی قرار می گرفت، شناسه های مختلفی می پذیرفت. این شناسه ها در مورد اسم هایی که به u یا a یا I یا a ختم می شدند، نیز متفاوت بودند.
«داریو» و «کورو» اسم هایی بودند که به u ختم می شدند. این گونه اسم ها وقتی در حالت فاعلی / نهادی قرار می گرفتند، شناسه «ش»، در حالت مفعولی شناسه «م» و در حالت اضافی شناسه «ائوش» می گرفتند. با این توضیحات، «داریوش» و «کورش» صورت های فاعلی / نهادی اسم های «داریو» و «کورو» هستند. اما از آنجا که در کتیبه های خود بیشتر در حالت نهادی و فاعلی قرار گرفته اند و یا انجام دهنده کاری بوده اند، این ضرورت با شناسه «ش» بیشتر در کتیبه های هخامنشی به کار رفته و به همین صورت به فارسی امروز رسیده است. شاید اگر «داریو» و «کورو» در کتیبه ها بیشتر در حالت مفعول به کار رفته بودند، امروزه به جای آنها صورت های «داریوم» و «کوروم» را داشتیم. امروزه آنقدر نام های کورش و داریوس برای ما جا افتاده است که با شنیدن آنها نمی توانیم تصور کنیم اصل این نام ها صورت دیگری داشته و در واقع، اگر به همان صورت به فارسی امروز می رسید، اکنون باید به جای آنها «کورو» و «داریو» را به کار می بردیم.
واقعیت این است که «کورو» از صورت فارسی باستان Kurau و «داریو» از صورت فارسی باستان darayavau اسامی اصلی این دو پادشاه هخامنشی بودند. در مورد معنای نام «کورو» هنوز اشتقاق دقیقی ارایه نشده است. اما «داریو» از دو بخش تشکیل شده بود: daraya-vahu که «داریه» به معنی «نگهدارنده» و «وهو» به معنی «نیکی» است. جمعا این اسم «نگهدارنده و حافظ نیکی» معنا می دهد.
در فرهنگ ایرانیان قدیم و زرتشتیان روز دهم آبان، آبان روز نام دارد وقتى نام روز و ماه در فرهنگ زرتشتى یکى شد، جشن برپا مى شود. دهم آبان نیز به جشن آبانگان اختصاص دارد. آبان به نام آب و فرشته آب است. این فرشته به نام «برزیزد» نیز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکریت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. این عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آیین مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر یک از آنها فرشته مخصوصى تعیین شده است.
• جشن و یسنه
واژه جشن از کلمه «یسنه» اوستایى آمده و این کلمه نیز از ریشه اوستایى مشتق شده که به معناى ستایش کردن است. بنابراین معنى واژه جشن، ستایش و پرستش است.در جشن هاى ایران باستان همیشه شادى و تفریح، با ستایش اهورا مزدا و آفرین و نیایش همراه بود. به این معنى که پیش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهایى از اوستا و دعاى آفرینامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گردیده. جشن هاى ایران باستان به سه دسته تقسیم مى شوند: جشن هاى سالیانه یا گهنبارها، جشن هاى ماهیانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها یادگارهاى درخشان پدران بیدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاریخ بسیارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسیار، از بین رفته و هم اکنون از آنها نمونه هایى بسیار اندک در جامعه ایرانى به چشم مى خورند. ولى این نمونه اندک، نشانه هایى بس بزرگ هستند از اندیشه بلند و طبع ظریف ایرانى، طبعى که خداوند به این قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ایران باستان ستایش پروردگار، گردهمایى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بینوایان و زیردستان بوده است.
• آب مقدس
روز دهم آبان در تقویم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جدید این روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دلیل این تفاوت این است که در گاهشمارى قدیم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، این روزها تغییر مى کنند.
هرودوت مى گوید: «ایرانیان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شویند.»
استرابون مى گوید: «ایرانیان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نیامیزد، چون این کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جایى دیگر مى گوید: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ریزند.» کریستین سن نیز مى گوید: «ایرانیان احترام آب را بیش از هر چیز واجب مى شمرند.»
در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار رود، دریا و یا چشمه، فرشته آب را نیایش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغییر مى یافت، براى آشامیدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بیرونى در آثار الباقیه در مورد جشن آبانگان چنین مى نویسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عیدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گویند. در این روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهى رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسید که فریدون، بیوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و خود به پادشاهى رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
همچنین درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پى جنگ هاى طولانى بین ایران و توران، افراسیاب تورانى دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که «زو» نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبى کنند و پس از لایروبى، آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان آمدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
زرتشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمایند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. این اوست که آب ها را پخش مى کند (یشت ،۸ بند ۳۴) او نیرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.
در فقره یک و دو، گرده ،۸ هفتمین یشت بزرگ مى گوید: «به سرچشمه آب درود مى فرستیم، به گذرهاى آب درود مى فرستیم، به کوه هایى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستیم، به دریاچه ها و استخرها درود مى فرستیم.»
در یسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پیامبرش مى گوید: «نخست به آب روى آور و حاجت خویش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نیز در کشور کم آب ما مشهود است. در میان مردم مایع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشیده شود، مى گویند آب روشنایى است یا این که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گیرد و زود بازگردد و این اعتقاد که آب ناخواسته و یا نطلبیده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ایران نسبت به این مایع حیات بخش قائل هستند. در اینجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهیتا ایزدبانوى آب ها نیز معرفى شود.
• آناهیتا
ناهید، اناهید (اردویسور اناهیتا) ایزدبانوى با شخصیتى بسیار برجسته است که قدمت ستایش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هیت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نیرومند معرفى مى شود. این ایزدبانو در کتیبه اردشیر دوم هخامنشى و در بسیارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهیتا» در مى آید و در اواخر دوره هخامنشى در کتیبه هاى پادشاهان اردشیر دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراین پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پیشى مى گیرد.
اناهیتا در آبان شیت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره با بازوانى سپید و اندامى برازنده، کمربند تنگ به میان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرین برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هایى درخشان به پا، با بالا پوشى زرین و پرچین. این ایزدبانو با صفات نیرومندى، زیبایى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آید، زیرا چشمه حیات از وجود او مى جوشد و بدین گونه «مادر خدا» نیز مى شود و همتاى ایرانى آفرودیت (الهه عشق و زیبایى در یونان) و ایشتر (الهه بابلى) به شمار مى آید. اناهیتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفید. اسب هاى گردونه او ایزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترین طبقه آسمان جاى گزیده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زایش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسیارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پیروانى دارد.
• قسمت هایى از اردویسور نیایش یا آبزور
درود و ستایش و توانایى و زور و آفرین باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردویسور اناهیتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گیاهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مینوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پیروز و پرتوان هستند.
مى ستایم آب اردویسور اناهیتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بداندیشان را دشمن است و اهورایى کیش است و در خور ستایش و نیایش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاینده گله و رمه است، پاکى که گیتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردویسور اناهیتا که داراى هزارها دریاچه و هزارها نهر است که هر یک از این دریاچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.
آب ما، از آن بداندیش نیست، از آن بدگو نیست، از آن بدکردار نیست، از آن بدبین نیست، از آن کسى که دوست را بیازارد نیست، از آن کسى که همراهان را بیازارد نیست، از آن کسى که کارکن را بیازارد نیست، از آن کسى که خویشان را بیازارد نیست.
اى آب ستوده، به من بزرگ ترین دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلیر همان گونه که پیش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشیدى.
با آرزوى این که تمامى ما ایرانیان، گذشته خود را بشناسیم و تا جایى که توان داریم جشن هاى کهن خود را زنده کنیم و به احترام آب هاى تمام دنیا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهیم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشیم.منابع : سپندارمزد ، امرداد
انسان، از نخستین سال های زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک های گیاهی روزگار می گذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبـیعی، یعنی تکرار فصول شد. زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت؛ فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را بوجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همهً جامعه ها، با گردش ماه که تغیـیـر آن آسانتر دیده می شد، صورت گرفت. و بالاخره نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان همواره دارای فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل : زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده؛ و زمانی دیگر تابستان هفت ماه ( از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه ( از آبان تا فروردین ) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتاً کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران: "سال و ماه سغدی ها، خوارزمی ها، سیستان ها در شرق و کاپادوکی ها و ارمنی ها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است".
ادامه مطلب ...دولت غزنوی معروف به دولت آل ناصر یا دولت آل ناصرالدین، یک دولت فارسی زبان نظامی اسلامی بود. این دولت خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خواست نداشت، اما در مدت اعتلاء – از اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن پنجم هجری – غالبا به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه وتایید خلافت بغداد بود. بنیانگذار این دولت ناصر الدین سبکتکین بن قرابجکم، داماد و مملوک البتکین حاجب، معروف به سپهسالار، بود که خود او نیز از غلامان ترک سابق سامانیان محسوب می شد. البته، بعدها نسب نامه ای ظاهرا" مجعول، تبار وی را به پیروز پسریزد گرد سوم ساسانی رساند.
ادامه مطلب ...مانـَک | اوستایی | پهلوی | پارسی | ‹ |
هستی بخش بزرگ دانا | اهورامزدا | اورمزد | هرمَزد | 1 |
اندیشه نیک | وهومنه | وهومن | بهمن | 2 |
بهترین راستی و پاکی | اشاوهیشتا | ارتاوهیشتا | اردیبهشت | 3 |
شهریاری نیرومند | کشتریا وریا -خشترا وئیریه | شهریور | شهریور | 4 |
فروتنی و مهرپاک | سپنتا آرمئیتی | سپندارمت | سپندارمذ | 5 |
تندرستی و رسایی | هئوروتات | خردات | خورداد - خرداد | 6 |
بی مرگی ، جاودانی | آمرتات | امرتات | امرداد | 7 |
آفریدگار | دزوه - دثوش | دزو ، دذوپتآتور | دی ، دی بآذر | 8 |
آتش ، فروغ | اتر- آثرآت | اتور | آذر | 9 |
آبها ، هنگام آب | اپم | آبان | آبان | 10 |
آفتاب ، خورشید | هورخشئیت | خورشیت | خور - خیر - خورشید | 11 |
ماه | ماونگه | ماه - ماذ | ماه | 12 |
ستاره تیر یا تیشتر ، ستاره باران | تیشتریه | تیر- تیشتر | تیر | 13 |
جهان ، زندگی هستی - گیتی | گئوش | گوش | گوش | 14 |
آفریدگار | دزوه - دثوش | دذو ، دذوپت میتر | دی ، دی بمهر | 15 |
دوستی ، پیمان | میثر | میتر | مهر | 16 |
فرمانبرداری | سرئوش | سروش | سروش | 17 |
دادگری | رشنو | رشن | رشن | 18 |
فروهر ، نیروی پیشرفت | فره وشی | فرورتین | فروردین | 19 |
پیروزی | ورثرغن | واهرام | ورهرام | 20 |
رامش ، شادمانی | رامن | رام - رامشن | رام | 21 |
باد - هوا | واته | وات | باد | 22 |
آفریدگار | دزوه - دثوش | دذو ، دذوپت دپن | دی ، دی بدین | 23 |
بینش درونی - وجدان | دئنا | دین | دین | 24 |
خوشبختی ، دارائی و خواسته | اشی - ونگوهی | ارت | ارد | 25 |
راستی | ارشتاد | اشتات | اشتاد | 26 |
آسمان | آسمن | آسیمان | آسمان | 27 |
زمین | زام | زمامیات - زامدات | زامیاد - زمی -زمامیاد | 28 |
گفتار پاک | منتره سپنت | امهراسپنت | مانتره سپند - ماراسپند - مهرسپند | 29 |
فروغ و روشنایی بی پایان | انغره - رئوچه | انیران | انارم - انیران | 30 |
روز زیادی | 31 |
و مقایسه ی آن با روزهای هفته ی اروپا و آمریکای امروز
در (جیزه)گیزا، غرب قاهره امروزی، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم به نامهای خوفو یا خئوپوس (Cheops) (به معنای کسی که به افق تعلق دارد)، خفرع (Khafre) یا خفرن (یعنی بزرگ) و منکورع (Menkaure) یا موکرینوس (به معنای ملکوتی) وجود دارد. هرمهای سه گانه ، عظیم ترین و باشکوهترین بناهای دوره پادشاهی کهن هستند که جزو عجایب هفت گانه جهان باستان نیز محسوب می شوند.
این هرمها که از حدود سال 2550 پیش از میلاد ساخته شده اند، با رمز و علم پنهانی ارتباط پیدا کرده اند و نمادهای "حکمت ازلی"، "سرزمین مصر"، "پایداری ابدی" و "فنون جادوگری" بودند. اهرام چیزه نقطه اوجی در تکامل شیوه معماری مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است که با ساختن مصطبه ها ، مقابر اولیه مصریان که غالباً آجری یا سنگی بودند ، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پیشرفت کرد.